۱۳۸۷ تیر ۱۸, سه‌شنبه


اي گل معصوم من،
اگر روزي پيدايت كنم،
ريشه هايت را در قلبم خواهم كاشت،
ساقه هايت را در رگهايم پناه خواهم داد و
غنچه ات را در لبهايم نگاه خواهم داشت،
تا هميشه،
تا روز رستاخيز،
ميخواهم پيكر عريان وسراپا نياز تو در تمام روحم ريشه كند،
ميخواهم آن هنگام كه در آغوش يكد يگر نفس نفس ميزنيم و جسممان را به لذت ميفروشيم
نام خداوند را صدا زنيم،
پس اشكهايت را پاك كن پس…. اشكهايت را پاك كن

۹ نظر:

ناشناس گفت...

فوق العاده بود. آفرین. دمت گرم

Mona گفت...
این نظر توسط نویسنده حذف شده است.
ناشناس گفت...

salam

ناشناس گفت...

راهی که باید برویم را رفتیم ، اشکهایی که باید از غم دلتنگی و دوری میریختیم ، را

ریختیم ، سختی هایی که باید در لحظه های عاشقی میکشیدیم ، را کشیدیم ، هنوز هم

راه نفسگیری تا پایان مانده است !


هر چه بود از تاریکی گذشتیم ، عاشق ماندیم و عاشقانه به پای هم نشستیم!


روشنایی نزدیک است عزیزم ، آن کلبه دور خانه عشق است !

سلام
دفتر عشق بروز شد
شاد باشی[گل]

ناشناس گفت...

به آرزوم رسیدم
امیدوارم تو هم به آرزوت برسی
موفق باشی
راستی لینکتون کردم

ناشناس گفت...

سلام. وبلاگت عالیه .فقط چرا دیگه مطلب نمی ذاری؟اگه سرت گرفت به ما سر بزن . آپ کردم.

ناشناس گفت...

اول سلام

راستش نميخوام مثل همه بگ وبلاگ خيلي عالي داري چون اين كلمه تكراري شده ولي
ولي
واي خداي من اين شعرا اين جمله ها اشك رو تو چشام آورد يه جورايي ياده........
بيخيال بابا واقعا دمت گرم
اگه مايل به تبادل لينكك هستيد بهم بگبد خيلي خوشحال ميشم

ناشناس گفت...

salam aziz mamnoon ke webe man sar zadid webe shomaham alie movafagh bashid

ناشناس گفت...

ممنونم از حضور گرمتان
شماهم لینک شدی